از خشم تا انقلاب *
(گزارشی از اسپانیای خشمگین)
تهیه و تدوین : بهزاد جعفرپور
اگر اختیار تصمیمگیری در دست ما بود، ما فرمان تهاجم را صادر نمیکردیم چرا که این لحظه را برای تصمیمگیری و برخورد قاطع، مناسب تشخیص نمیدادیم. اما کارگران انقلابی که به حق از پرووکاسیونی (تحریک و فتنهانگیزی) که آنان را قربانی ساخته بود، به خشم آمده بودند، به یکباره خود را به میان معرکه و درگیری پرتاب کردند و ما قادر نبودیم از این پیشامد جلوگیری کنیم. ما یا میبایست یک خیانت غیرقابل بخشایش مرتکب شویم (در مقابل کارگران قرار گیریم) و یا در کنار آنان بایستیم و ما راهی جز در کنار کارگران ایستادن نمیشناختیم؛ نه تنها از آن رو که یک حزب انقلابی هستیم و اخلاقا متعهدیم که هنگامی که کارگران، به درست و یا به غلط، در نبردی برای دفاع از دستاوردهایشان وارد میشوند، در کنار آنان بایستیم بلکه به این دلیل نیز که راهی برای هدایت جنبش پیدا کنیم؛ چرا که جنبش به دلیل خصلت خودانگیخته و آشفتگی ناشی از آن ممکن بود به یک اقدام عجولانۀ بیهدف بیانجامد و به یک شکست خونبار برای پرولتاریا منتهی شود.
آندره نین، روزهای ماه مه در بارسلونا، 1936**
مروری بر تاریخ معاصر اسپانیا
مایک گونزالس (1) در مقالهای تحت عنوان مارپیچ تاریخ اسپانیا (2) در نشریۀ کارگر سوسیالیست (3)، مروری سریع و کوتاه بر تاریخ این کشور از دوران تسلط اعراب تا روزگار کنونی دارد. به نوشتۀ گونزالس، در سال 1923 میگوئل پریمو دریورا قدرت مطلق را برای مدرنیزه کردن سریع اسپانیا در دست گرفت. ولی بحران اقتصاد جهانی در سال 1929 درگرفت و بازارهای خارجی محصولات کشاورزی و تولیدات صنعتی اسپانیا تعطیل شد. پریمو استعفاء داد و پادشاه کنارهگیری کرد. یک ائتلاف حکومتی جدید متشکل از سوسیالیستها، جمهوریخواهان و محافظهکاران در سال 1931 انتخاب شد. آنارشیستها که کنگرۀ ملی کار (CNT) وابسته به آنها حدود دو میلیون عضو داشت، در دولت حضور نداشتند اما از برنامۀ اصلاحات ارضی، محدود کردن کلیسا، حرفهای کردن ارتش و به رسمیت شناختن اتحادیههای کارگری حمایت میکردند اما قوۀ قضاییه و ارتش از ایجاد هرگونه تغییر اساسی جلوگیری کردند. در انتخابات بعدی آنارشیستها دیگر از دولت حمایت نکردند و راست برنده شد و کوشید تمامی دستاوردهای به دست آمده را باز پس گیرد. مقاومت گستردهای آغاز شد که نقطۀ اوج آن اعتصاب معدنچیان آستوریاس در سال 1934 بود که توسط سربازان مراکشی در هم شکسته شد. فرمانده این سربازان سرهنگ فرانسیسکو فرانکو نام داشت. در انتخابات بعدی در سال 1936 هزاران نفر از مبارزین در زندان بودند. ائتلاف جبهۀ خلق (متشکل از سوسیالیستها، کمونیستها و جمهوریخواهان) برنامۀ اصلاحات جدیدی را ارائه داند که تودۀ مردم آن را محمل مناسبی برای پیش بردن روند تغییرات یافتند. فعالیت تودهای در همۀ مناطق بالا گرفت؛ زمینها تصرف شدند، ناسیونالیسم کاتالانیایی رادیکال به صحنه وارد شد؛ کمیتههای کارخانه تشکیل شدند و حملات آشکاری علیه قدرت کلیسا صورت گرفت. راست با کودتای سال 1936 به این وضعیت پاسخ داد که مورد حمایت هیتلر و موسولینی قرار داشت. کودتاگران انتظار داشتند به سرعت به پیروزی دست یابند. اما مقاومتی انقلابی در مقابل آنها شکل گرفت که سه سال دوام آورد. (4) بخشی از پیروزی فاشیستها مرهون سیاست ژوزف استالین بود که جنبش کارگری اسپانیا را به تابعی از سیاست خارجی شوروی تبدیل کرد. فرانکو انتقام سختی از مردم اسپانیا و به ویژه کاتالونیا و باسک گرفت. کلیسا در حکومت فاشیستی موقعیت پیشین خود را بازیافت و به متحد اصلی حکومت فاشیستی تبدیل شد. اتحادیههای کارگری غیرقانونی اعلام شدند و حقوق زنان مورد هجوم قرار گرفت. سانسور شدیدی بر کشور حکمفرما شد. البته هیچ کدام از اینها مانع نشد که ایالات متحدۀ آمریکا در سال 1953 با این کشور معاهدات نظامی امضاء کند. سرمایهداران بینالمللی از سرمایهگذاری در بازار کار ارزانی که فاشیسم اسپانیا در اختیار آنها قرار میداد، هیچ عذاب وجدانی به خود راه نمیدادند. از سال 1962 اعتصابات کارگری و خیزشهای دانشجویی منجر به شکلگیری دوران جدیدی از مبارزات گردید. سالهای آخر حکومت فرانکو مصادف با اوج مبارزات کارگری بود. در سال 1975 فرانکو مرد اما حامیان و حکومتش بر سرجای خود باقی ماندند. فرانکو جانشینش را انتخاب کرده بود: پادشاه خوان کارلوس! شاه و سرمایهداران از انقلاب 1974 کشور همسایۀ اسپانیا یعنی پرتغال درسهای بسیاری آموخته بودند. در پرتغال سرنگونی حکومت فاشیستی سالازار منجر به وقوع انفجار انقلابی گردیده بود. آنها سریعا برای فرونشاندن تظاهرات و مبارزات تودهای و مطالبۀ جمهوری اقدام کردند. آدولفو سوارز نخستوزیر جدید، از فاشیستهای قدیمی بود و حالا بر سر میز مذاکره با کمونیستها (حزب کمونیست اسپانیا) و سوسیالیستها نشسته بود. حزب کمونیست در ازای پذیرش سلطنت و سر ندادن نوای انقلاب یعنی سرود انترناسیونال قانونی اعلام شد. این همان روندی است که در ادبیات سیاسی از آن تحت عنوان ”گذار به دموکراسی“ یاد میشود و بسیاری در ایران از اسپانیا به عنوان الگویی موفق در این زمینه یاد میکنند. (5) کمونیستهای اسپانیا بهای سنگینی بابت همراهی حزب کمونیست طرفدار شوروی (نظیر حزب توده در ایران) با بورژوازی پرداختند؛ آراء حزب کمونیست اسپانیا در پارلمان در هر دوره نسبت به دوره قبل کاهش یافت. گردابهای ایجاد شده در اثر این سازش و همراهی و ”همگرایی“ با نیروهای بورژوایی، چپ انقلابی اسپانیا را نیز در کام خود کشید و دچار فروپاشی ساخت. در حقیقت حزب کمونیست اسپانیا یک دهه پیش از فروپاشی شوروی و بلوک شرق، با تن دادن به فرایند ”گذار به دموکراسی“، حکم مرگ و اضمحلال خود را صادر نمود. در حقیقت این توافقات که از آن تحت عنوان ”توافقات مُنکِلوا“ یا عنوان با مسمیتر ”توافقات فراموشی“ یاد میشود، بنیاد اسپانیای امروزین را شکل داده است. کودتای ناموفق سال 1981 نشان داد که خطر کودتای فاشیستی همچنان به قوت خود باقی است. این حزب سوسیالیست بود که از توافقات فوق الذکر سود برد و به عنوان وارث اسپانیای پسافرانکو در سال 1982 با شعار ”تغییر“ قدرت را در دست گرفت. روی کار آمدن سوسیالیستها با تحمیل محدودیتهای جدیدی بر حقوق ملی کاتالان و باسک و حقوق کارگران همراه بود. حفظ آرامش سرمایۀ اسپانیایی، با ورود اسپانیا به ناتو و اتحادیه اروپا قدردانی شد. درگیری رهبر سوسیالیستها در عملیات نظامی در منطقۀ باسک، یک سری افتضاحات مالی و شکست در زمینۀ حل مشکل بیکاری و بیمسکنی منجر به قدرت گیری راست شد. حزب مردمی انتخابات سال 1996 را برد. رهبر آن خوزه ماریا آزنار به عضویت در سازمان جوانان فرانکو افتخار میکرد. آزنار از جنگ در افغانستان و عراق پشتیبانی کرد اما حملات القاعده به ایستگاه آتوچای مادرید و عملیات اتا (جنبش جداییطلب باسک) را محکوم کرد. خشم مردم از او منجر به انتخاب مجدد سوسیالیستها به رهبری ساپاترو گردید.
مرور گونزالس بر این تاریخ با یک جمله معنادار به پایان میرسد که در حقیقت دریچهای برای ورود به شرایط کنونی اسپانیا است:
”فشار افکار عمومی برای بازگشایی گورهای دستهجمعی بازمانده از جنگهای داخلی از وجه نمادین بسیار قدرتمندی برخوردار است؛ مواجهه با گذشته و امیدهایی که هنوز دفن نشدهاند.“ (6)
جمعبندی میگوئل رومرو از خیزش اسپانیا
میگوئل رومرو یکی از اعضای جریان انقلابی مارکسیست ”چپ ضدسرمایهداری“ در اسپانیا که فعالانه در خیزش مشارکت دارد، در مصاحبه با نشریۀ ”دیدگاه بینالمللی“، به نکات جالب و قابل توجهی از زوایۀ دید یک مارکسیست در رابطه با خیزش کنونی اشاره میکند. (7) گزیدهای از سخنان رومرو را در اینجا نقل میکنیم:
ریشۀ این اعتراضات را باید در اعتصاب عمومی در 29 سپتامبر 2010 بر علیه تغییرات و اصلاحات در مقرری بازنشستگی جستجو کرد. این اعتصاب واکنش منفی ریاست اتحادیههای کارگری رسمی و رسانهها را به دنبال داشت که آن را به منزلۀ اخلالی در روند دراز مدت گفتوگو کارفرمایان بر سر دستمزدها و مسائل محسوب میکردند. این مذاکرات سرانجام با توافق دولت و اتحادیهها بر سر پذیرش این قانون در ازای انجام اصلاحات جزیی پایان یافت. اما اعتصاب گستردۀ مردم این پیغام را مخابره کرد که ما با برنامۀ دولت مخالف هستیم. توافق اتحادیهها و دولت منجر به خشمگین شدن جوانان شرکتکننده در اعتصاب گردید. آنها از اتحادیهها قطع امید کردند و تصمیم گرفتند که خودشان حرکت نویی آغاز کنند.
دراوایل سال 2011 تنشهایی در دانشگاهها ایجاد شد. در ماه مارس و در کشور پرتغال فراخوانهای اینترنتی در بین جوانان منجر به شکلگیری تظاهرات با شرکت 250 هزار نفر در لیسبون گردید. این تظاهرات دلالتهای سیاسی اندکی داشت و شعار آن این بود: ”ما تحقیر شدهایم“ و یا ”ما نسلی هستیم که بهترین آموزشها را دیدهایم اما در بیکاریم و یا در مشاغل نامطلوب به کار اشتغال داریم“. اما علیرغم این بعد سیاسی ضعیف، تعداد شرکتکنندگان تاثیرگذار بود.
تظاهرات پرتغال تاثیر فوری بر فضای اسپانیا و به ویژه مادرید گذاشت. باید به این واقعیت نیز اشاره کرد که آمار بیکاری به حدود 20 درصد جمعیت یعنی حدود 5 میلیون نفر رسیده است. بیکاری در بین جوانان زیر 25 سال چیزی در حدود 40 درصد بود. بیشتر جوانان بین 20 و 30 سال توان زندگی مستقل از خانواده را ندارند.
حدود صد نفر از جوانان گروهی تحت عنوان ”جوانان بدون آینده“ تشکیل دادند. این گروه خود را این گونه معرفی میکند: بدون مسکن، بدون درآمد، بدون شغل، بدون ترس. مهمترین مولفۀ این زنجیره شعارها همان حلقۀ چهارم آن بود که در حقیقت طنینی از آن بخش از مانیفست را در خود داشت که چیزی جز زنجیرهایمان برای از دست دادن نداریم. این گروه فراخوانی برای تظاهرات در 7 آوریل صادر کرد که حدود 4 تا 5 هزار نفر از آن استقبال کردند. موفقیت این تظاهرات باعث شد تا سازماندهندگان فراخوانی برای 15 می صادر کنند. در این فاصله گروه دیگری تحت عنوان ”یک دموکراسی واقعی، همین الان!“ ظهور کرد. پلاتفرم این گروه بعد سیاسی خیلی ضعیفی داشت بلکه بر سطوح اجتماعی مانند دیکتاتوری بازار و بیکاری و غیره تمرکز داشت. اما در سطح سیاسی آنها شعار ”نه چپ، نه راست“ را مطرح میکردند. چپ انقلابی در اسپانیا به این شعار با بدبینی مینگرد چرا که دولت کنونی در اسپانیا سیاستهای دست راستی افراطی را به اجرا میگذارد. از آن گذشته فعالیت این گروه عمدتا در مادرید متمرکز بود.
در مادرید در تظاهرات روز 15می جمعیتی در حدود 20 تا 25 هزار در تظاهرات شرکت کردند. فضای این تظاهرات تفاوتهای زیادی با فضای کسالتبار تظاهراتهای سنتی داشت. این تظاهرات در میدان دروازه آفتاب به پایان رسید و در آنجا سخنرانیهای بسیاری،عمدتا با جهتگیری چپ، از سوی جوانان و برخی شخصیتها نظیر آکادمیست آزادیخواه کارلوس تایبو ارائه شد.
برخورد یک گروه بلوک سیاه آنارشیست با پلیس منجر به واکنش شدید پلیس شد و همین، به ایجاد همبستگی در بین جمعیت بر علیه پلیس منجر شد. در این هنگام ایدۀ تشکیل اردوگاه در میدان به شکل غیرمترقبه در بین جمعیت شکلگرفت که در وهلۀ اول نامانوس به نظر میرسید. در روز 15می تعداد کمی از این ایده استقبال کردند اما در روز بعد و با مشخصشدن واکنش پلیس و به دادگاه فرستادن کسانی که در میدان تحصن کرده بودند، هزاران نفر به میدان بازگشتند و آنجا را اشغال کردند. بدین ترتیب موج تظاهرات در شهرهای دیگر به راه افتاد. 538 تجمع در حمایت از این تجمع در کل دنیا شکلگرفت. جوانان و دانشجویان اسپانیایی در کشورهای دیگر در همبستگی با تجمعکنندگان میدان دروازۀ آفتاب تجمعاتی با این شعار تشکیل دادند: اگر آنها رویاهای ما را میدزندند، ما خواب را از چشمانشان خواهیم ربود.
کمیتۀ هماهنگکننده از 60 نفر تشکیل میشود. آنها بین 25 تا 28 سال سن دارند. از تحصیلات بالایی برخوردار هستند و فارغالتحصیل شدهاند اما یا بیکارند یا شغلهای ناخواسته دارند و یا از شرایط بد کار رنج میبرند. هیچ دانشجویی در بین آنان نیست. برای اینکه تصویر یک جنبش با محوریت مرکز شهر مادرید در اذهان ایجاد نشود، فعالیت در حومۀ شهرها و محلات اطراف آغاز شده است. بیانیۀ جنبش مطالبات خوبی از قبیل ملیکردن بانکها و حمایت از بیکاران و ... دارد. مطالبات زیستمحیطی نیز در حاشیه مطرح شدهاند. آگاهی ضدسرمایهداری قدرتمندی در بین تجمعکنندگان وجود ندارد. با وجود این که زنان بسیاری در تجمع شرکت دارند اما جنبش و مطالبات فمینیستی در این حرکت غائب است. این مساله شاید بازتاب این واقعیت است که جنبش فمینیستی در سه دهه گذشته در اسپانیا صرفا به موضوعات خاص زنان پرداخته و غیراجتماعی بوده است. کلمۀ ”زن“ از مانیفست غائب است. از مساله مهاجران جوان هم در بیانیه خبری نیست. تمام سخنگویان اسپانیایی هستند.
انتخابات آتی مطمئنا به پیروزی راست و شکست حزب سوسیالیست خواهد انجامید. این، همین طور شکستی برای جبهۀ ”چپ متحد“ (با محوریت حزب کمونیست اسپانیا) خواهد بود. چپ متحد با یک حرکت اپورتونیستی کوشید خود را به عنوان بیان سیاسی جنبش کنونی معرفی کند. چرا که چپ متحد هم بخشی از همان چپ نهادینه-رسمی است و ابدا ضدسرمایهداری نیست. احتمالا چپ متحد 6 تا 8 درصد آراء را کسب میکند. چپ متحد ملاقاتی با رهبری جنبش ترتیب داد. در اینجا البته خطر مشخصی وجود داشت. چپ متحد قادر به همگن ساختن جنبش در پشت سرخود نیست چرا که یک جبهه فعال اجتماعی نیست و جزیی از سیستم رسمی سیاسی و سکتاریست است. اما همان وزن آن در سیستم رسمی ممکن است رهبری جنبش را ترغیب کند که بلندگویی برای خودشان در پارلمان دست و پا کنند. این تهدیدی برای رادیکالیسم و استقلال جنبش است. اتحادیهها نیز درخواست ملاقاتی با رهبران حرکت دادهاند. در حقیقت جنبش به یک مرجع سیاسی برای همگان تبدیل شده است.
اما بعد از این چه خواهد شد؟ رسانهها و جامعهشناسان میگویند که همه چیز تمام میشود اما به فکر ادامۀ آن هستیم. باید بین این حرکت و جنبشهای اجتماعی دیگر نظیر زنان، محیط زیست و البته جنبش کارگری ارتباط ایجاد کرد. حیات جنبشهایی از این دست در گرو وحدت است. ما نیاز به یک چشمانداز مشترک، انباشت نیروها و دریافت از خارج جنبش داریم. چپ ضدسرمایهداری هم در این حرکت و هم در حرکت ”جوانان بدون آینده“ مشارکت داشته است اما ما کاملا نسبت به حرکت ”دموکراسی واقعی“ بیگانه بودهایم. ما در طراحی بیانیه جنبش مشارکت کردیم و با بقیۀ نیروها رابطۀ خوبی داریم.
جمعبندی آنتناس و ویواس از خیزش اسپانیا
ژوزف ماریا آنتناس و اسثر ویواس اعتقاد دارند (8) که نمیتوان پیشبینی کرد که کمپها و اجتماعات در میادین تا چه زمانی ادامه خواهند داشت اما آنچه بدیهی است که این جنبش، جنبشی منزوی و موقتی نیست چرا که نوک کوه یخ مطالبات و نارضایتیهای انباشتشدۀ اجتماعی که اکنون خود را به صورت این خیزش جلوهگر ساخته است. اردوها و اشغال میادین را نباید به عنوان اهدافی در خود نگریست. این فعالیتها را میتوان به طور همزمان دارای این کارکردها دانست:
مرجعیت نمادین
پایه و مبنایی برای فعالیت و عملیات
اهرامی برای به پیش راندن خیزشهای بعدی
بلندگویی برای تقویت و انعکاس صدای مبارزات جاری کنونی
آنتناس و ویواس به تجربۀ خود در بارسلون اشاره میکنند و میگویند که حرکت آنها در این شهر که دو هفته پس از آغاز تجمعات در میادین شهرهای اسپانیا به راه افتاد، با این چالشها روبرو بود:
گسترش قلمرو فعالیت و تجمعات در میادین از طریق به راه انداختن مجامع در محلات اطراف میادین محل برگزاری تجمعات و شهرهای دیگر و تشویق مردم به خود-سازماندهی
تلاش بیشتر برای محکمکردن ارتباط با طبقۀ کارگر، کارخانههای در حال مبارزه و فشار آوردن بر اتحادیههای اصلی که از به راه افتادن خیزش کنونی دچار گیجی شدهاند و امکان به چالش کشیدن سیاست ”گفت و گوی اجتماعی“ آنان فراهم شده است.
تنظیم کردن شتاب حرکت در کل اسپانیا و در سطح بینالمللی از طریق تاریخهای واحد شروع فعالیت
روزنامۀ الپایس اخیرا ویژهنامهای در این خصوص منتشر ساخت که از صاحبنظران در این خصوص که آیا جنبش 15می میبایست به تجمعات در میادین پایان دهد و یا خیر، نظرسنجی مینمود. اسثر ویواس در پاسخ به این نشریه اعتقاد داشت که هنوز وقت این کار فرا نرسیده است چرا که هنوز در برخی شهرها یا برای ادامۀ کار پتانسیل وجود دارد و یا تجمعات تازه برپا شدهاند و هنوز این تجمعات به مرحلۀ هدر دادن انرژی نرسیده است. (9)
نکات و ملاحظات اندی دورگان
اندی دورگان عضو گروه چپ انقلابی ”رزم“، علاوه بر موضوعاتی شبیه نظرات افراد دیگر، به نکاتی اشاره میکند(10):
21 درصد از جمعیت اسپانیا بیکار هستند و این رقم شامل 40 درصد جوانان زیر 30 سال است. این عدد دانشجویانی را که در جستجوی کار هستند، در بر نمیگیرد. اگر شما یک جوان در اسپانیا باشید، چشمانداز غمگینی در انتظار شماست. 85 درصد افراد زیر سی سال در اسپانیا با خانوادههای خودشان زندگی میکنند.
مردم اعلام میکنند که ساختار سیاسی در اینجا را با تمام احزاب، انتخابات و هر چه در آن هست را یک بازی مسخره میدانند. احزاب اصلی کشور (حزب سوسیالیست چپگرا و حزب مردم راستگرا) بارها قولها و تعهدات خود را زیر پا گذاردهاند و به مردمی که به آنها رای دادهاند خیانت کردهاند.
بسیاری از مطالبات مردم ماهیتی ضدسرمایهدارانه دارند. فهمی مشترک شکل گرفته است که مردم نباید بهای بحران اقتصادی را بپردازند. فراخوان برای دموکراسی مشارکتی واقعا دلالتهای انقلابی دارد حتی اگر بسیاری از مطالبات لزوما اینگونه به نظر نرسند.
اتحادیههای کارگری در اسپانیا بسیار ضعیف هستند. تنها 19 درصد کارگران در اتحادیهها عضویت دارند. یک سوم کارگران اسپانیا طبق قراردادهای موقت به کار مشغولاند و اتحادیهها را بخشی از سیستمی میدانند که آنها را به حراج میگذارد.
ایدههای اتونومیستی (استقلالطلبانه) در جنبش بسیار قوی هستند که عمدتا به این خاطر است که احزاب اصلی اسپانیا کاملا در حصار بانکداران و نهادهای مالی اسیر هستند.
فرایند ”گذار به دموکراسی“ پس از مرگ فرانکو باعث فروپاشی چپ انقلابی شد و خلاء ایجاد شده توسط اندیشههای اتونومیستی پر شد.
ما در اجتماعات اصلی میادین بسیار فعال بودیم و شانه به شانۀ اکتیویستها و فعالین این تجمعات در سطوح گوناگون حرکت مشارکت کردیم. ما طرحها و اندیشههای خودمان را در رابطه با سیر رویدادها و سناریوهای گوناگون آن داریم اما به دموکراسی مستقیم در گرداندن امور تجمعات اعتقاد داریم.
ما باید از گسترش ایدههای ضداتحادیهای در جنبش جلوگیری کنیم تا آن را گستردهتر و عمیقتر سازیم. ما به گسترش تجمعات به محلات حاشیهای و پیرامونی و به کارگاهها و کارخانهها معتقدیم.
نکتۀ مهم اینجاست که نسلی جدید وارد مبارزه شده است و این میتواند پایهای جدید برای مبارزات آتی باشد.
نکات پراکندۀ دیگر
یکی از متون الهامبخش جنبش که در رسانهها از آن بسیار صحبت میشود، جزوهای کوتاه تحت عنوان ”خشم“ و یا ”زمانی برای از جا در رفتن!“ نوشتۀ استفان هسل (Stephane Hessel) است که در سال 2010 در فرانسه منتشر گردید و به چند زبان دیگر هم ترجمه شد. نویسندۀ 93 سالۀ کتاب که از اعضای جنبش مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم بوده است، به تجربۀ خود در این جنبش اشاره و از تاثیرپذیری خود از دو فیلسوف متفاوت یعنی ژان پل سارتر و والتر بنیامین صحبت میکند. به عقیدۀ هسل بیتفاوتی و خونسردی بدترین منشی است که یک انسان میتواند داشته باشد. او از جوانان میخواهد که به اطراف خود بنگرند و موضوعاتی برای خشمگین شدن بیابند. او به تجربۀ شخصی خود در این زمینه در رابطه با تحولات فلسطین اشاره میکند. او جزوۀ خود را با دعوت جوانان به مقابلۀ مسالمتآمیز و خیزش مسالمتآمیز علیه سرمایهداری مالی دعوت میکند. نامی که به جنبش جوانان اسپانیا در سال 2011 علیه فساد سیاسی و ساختار دوحزبی اطلاق شد (خشم!، Indignation!) از عنوان کتاب او برگرفته شده است.
در اسپانیا اصطلاح نی-نی (ni-ni) برای توصیف جوانانی استفاده شده است که پایۀ اصلی جنبش و خیزش کنونی هستند که مخفف نه تحصیل و نه کار (neither study-nor work) میباشد. این اصطلاح در بریتانیا، ژاپن، کره جنوبی و ...معادلهای دیگری دارد و حاکی از وجود قشر مشخص و بینالمللی در بین جوانان میباشد.
یک نکتۀ راهبردی
در بخشهای پیشین (نک به جمعبندی اندی دورگان) اشاره کردیم که اندیشههای اتونومیستی (استقلالطلبانه) بر جنبش و خیزش کنونی در اسپانیا غالب است. کریس هارمن، مبارز و نظریهپرداز مارکسیست و عضو کمیتۀ مرکزی حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا، در رسالهای کلیدی تحت عنوان خودانگیختگی، استراتژی و سیاست، به بررسی اندیشههای اتونومیستی و نقد آنها میپردازد. بخشی از رسالۀ هارمن را در اینجا نقل میکنیم:
”یک راه بروز و آغاز فرارفت خودانگیختۀ جنبش از نقطۀ شروع خود، رشد آنچه اغلب استقلالطلبی نامیده میشود، بوده است. این اصطلاح فراگیر مجموعهای بسیار متفاوت از مواضع ایدئلوژیکی و فعالیتهای عملی... را در بر میگیرد. اما همۀ کسانی که این اصطلاح شامل آنها میشود، دو ویژگی مشترک دارند:
نخستین ویژگی مردود دانستن سازش و مانورهای سیاست رسمی و اصلاحطلبی ناظر بر آن است. استقلالطلبی از هر نوع، بر اهمیت فعالیت از پایین، و راهی که در آن مردم ساختارهای دیوانسالارانه را به چالش میگیرند، تاکید دارد. همچنین بزرگداشت راهی است که در آن مردم به نحو بیسابقهای ابتکار و خلاقیت خود را همراه با ظرفیت رو به رشدی از سازماندهی به نمایش میگذارند و از این طریق باورهای نظام جاافتادۀ سلسلهمراتبی را به چالش میگیرند.
استقلالطلبی در عین حال سازماندهی انقلابی حول هدفهای استراتژیک را که در تضاد با نظام به طور کلی قرار دارد، رد میکند. این نحله نوعا انقلابیون را متهم به ”پیشگامگرایی“، ”اقتدارگرایی“، ”فریب“ و حتی ”تمامیتگرایی“ میکند و از نظر آن، سیاست از هر نوع، چه در جهت اصلاح نظام یا براندازی آن، باید از جنبش دور نگه داشته شود.
قدرت استقلالطلبی در تاکید آن بر فعالیت از پایین و رد اخلاقی سازش با نظام است اما به دشواری میتواند از آن فراتر رود. استقلالطلبی تاکیدی است بر این که نظام وحشتناک است و راه مبارزه با آن شکل دادن به روشهای عملی است که به کمک آنها گروههای معین استقلال خود را از جنبههای گوناگون حفظ میکنند. آنها معتقدند که فقط از طریق مجموعهای از گروههای متفاوت که کار خود را میکنند، باید با نظام مبارزه کرد.
استقلالطلبان کمتر دیدگاههای خود را از نظر تئوریک بیان میکنند. از این گذشته، تئوری معمولا با ملاحظات مربوط به شرح و بسط استراتژی ارتباط دارد، و استقلالطلبی بنا به تعریف، استراتژی را به عنوان اولویتدهندۀ برخی از اشکال عملی به دیگر اشکال رد میکند.
...
نتیجه، ناتوانی از دیدن سیری است که جنبش در آن –مثل هر مبارزۀ تودهای- به طور خودانگیخته بحثهایی را دامن میزند که خواه ناخواه پارامترهای سیاسی دارد و اگر انقلابیون قطب سازمانیافتۀ جذابی در این بحثها ارائه ندهند، بحث را کسانی (استقلالطلبانی) پیش خواهند برد که هیچگونه استراتژی عرضه نمیکنند.“ (11)
*عنوان این گزارش از شعاری برگزیده شدهاست که گروه چپ انقلابی ”رزم“ (En Lucha) (شاخه جریان سوسیالیزم بینالملل به رهبری حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا در اسپانیا) برای شرکت در تجمعات اعتراضی در میادین اسپانیا برگزیده بود.
**آندره نین چهرۀ اسطورهای چپ انقلابی در اسپانیا است. وی در آغاز جنگ داخلی اسپانیا، دبیرکل حزب متحد کارگران یا پوم (POUM) بود که سازمانی انقلابی در جنبش کمونیستی در تقابل با رفرمیسم استالینیستی حاکم بر حزب کمونیست اسپانیا محسوب میشد. او در سال 1937 به دست استالینیستها کشته شد.
پانوشتها
1. مایک گونزالس عضو حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا و صاحبنظر در مسائل آمریکای لاتین است.
The Labyrinth of Spain History2. Socialist Worker 2254, 4th june 2011
3. نشریه کارگر سوسیالیست نشریۀ حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا است.
4. بهترین منبع در رابطه با رویدادهای جنگ داخلی اسپانیا به زبان فارسی این کتاب است:
هیو تامس، جنگ داخلی اسپانیا، ترجمۀ مهدی سمسار، انتشارات خوارزمی، چاپ اول بهمن 1352
5. در مورد سیاستهای رفرمیستی حزب کمونیست اسپانیا نک به:
اسپانیا(مصاحبۀ رژی دبره و ماکس گایو با سانتیاگو کاریلو دبیر کل وقت حزب کمونیست اسپانیا)، ترجمۀ ناصر ایرانی، نشر گستره، 1358
6. خفقان و ممنوعیت و سانسور قانونی گستردهای تحت عنوان ”حفظ صلح و آشتی ملی“ ناشی از ”گذار به دموکراسی“ در انعکاس و کند و کاو مسائل مربوط به جنگ داخلی و جنایتهای دوران فرانکو همچنان در اسپانیا وجود دارد. تنها در سالهای اخیر با روی کار آمدن دولت حزب سوسیالیست به رهبری حزب ساپاترو برخی ممنوعیتها در این زمینه برداشته شده است. مثلا پارلمان اسپانیا تنها در سال 2007، 60 سال پس از جنگ داخلی و 30 سال پس از گذار به دموکراسی، با تصویب طرحی سمبلیک دوران زمامداری ژنرال فرانکو و اقدامات وی طی دوران جنگهای داخلی در این کشور را محکوم کرد. بر اساس این طرح دولتهای محلی موظف به اختصاص بودجهای جهت حفر گورهای دستهجمعی به جا مانده از دوران جنگ داخلی شدهاند.(همشهری، 10 آبان 1386) در این مصوبه همچنین بر پاکسازی خیابانها و ساختمانها از نمادهای دوران حکومت فرانکو تاکید شده است. در این مصوبه برای اولین بار نسبت به چریکها و مبارزان چپگرا و جمهوریخواه ادای احترام شده و برپایی دادگاههای نظامی در دوران دیکتاتوری راستگرای فرانکو محکوم شده است. این مصوبه قانون حافظۀ تاریخ نام دارد. (همان) احزاب محافظهکار و راستگرای اسپانیا از جمله حزب مردم انتقادات شدیدی را به این طرح وارد کردهاند و ادعا کردهاند که طرح به طرزی غیر ضروری زخمهای کهنه را باز میکند و روح آشتی ملی حاکم بر ”گذار به دموکراسی“ را خدشهدار کرده است.
با توجه به علاوم و قرائن به نظر میرسد در صورت پیروزی طرح لیبرالها و اصلاحطلبان در پیش بردن طرح گذار به ”دموکراسی در ایران“، با معضلات مشابهی در خصوص جنایات دهۀ 1360 و شخص خمینی مواجه باشیم. انقلابیون نیز باید در قکر تدارک قوانینی نظیر قانون حافظۀ تاریخ باشند البته نه با تاخیرهای 30 و 60 ساله!
7. Miguel Romero,Nothing will be as it was befor,Internationalviewpoint Magazine, no.436,may 2011
8. Josep Maria Antenas, Esther Vivas, Camp Barcelona: V for victory,IV no.436,may 2011
9. خیزش اسپانیا نظر به گرایش آشکار ضدسرمایهداری و ضدپارلمانتاریستی حاکم بر آن، مورد سانسور و بیتوجهی آشکار و عامدانۀ رسانههای راست و لیبرال ایرانی قرار گرفته است.(به عنوان مثال نک به مطالب سایت گویا نیوز در این بازۀ زمانی)
از سویی برخی نیز بدون توجه به تعادل قوای اوضاع سیاسی در ایران و تفاوت آن با اوضاع جهان عرب، شتابزده و هیجانزده در پی تکرار الگوی میدان التحریر در ایران برآمدند و قصد تبدیل آن یه یک برند تبلیغاتی و خالی از محتوا دارند. (نک به علی افشاری، اول اسفند، گام دوم حرکت، سایت گویا، شنبه، 30 بهمن 1389) غافل از این واقعیت که ایجاد تجمعاتی نظیر میدان التحریر و اسپانیا تنها پس از وارد شدن یک سلسله شکستهای اساسی بر رژیم (مثلا در اثر اعتصابات پیروزمند عمومی کارگری) امکانپذیر خواهد بود و نه صرفا تکرار راهپیماییهای ”سکوت“ در خیابان.
10. Andy Durgan, Fighting for a future without capitalism in Spain,Socialist Worker 2254, 4th June 2011
11. آلترناتیو در تلاش است ترجمۀ کامل و مناسبی از این رسالۀ کلیدی رفیق زندهیاد کریس هارمن ارائه دهد. جدیدا ترجمهای از این رساله توسط رفیق ح.ریاحی در سایت نشر بیدار ارائه شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر